تاراتارا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

ستاره قشنگ مامان و بابا

اینو ببینیییییین

خاله سوسکه کجا میری چادر سر کردی؟؟؟               زیر میز چیکار میکنی شیطون پیشی شدی؟؟؟از اونجا مگه میشه کارتون دید؟                ...
27 فروردين 1392

سفر تابستون شمال

تارای مامان رفتیم شمال خیلی گرم بود بابایی بردمون دریا ولی تو ترسیدی از اب گریه کردی اصلا تو اب نیومدی.کلک تو که از اب بازی خوشت میومد.ولی با هم با شن و ماسه ها کلی بازی کردیم.         ...
27 فروردين 1392

بعد از یه غیبت طولانی

دختر ناز مامان خیلی وقت برات چیزی ننوشته بودم منو ببخش مامان تنبل شده بود.خیلی ماه شدی عشق من .کلی چیز یاد گرفتی.چهار دست و پا که بلد نبودی از اول بری نشسته خودتو میکشی رو زمین. عزیز دل من عاشق حرف زدنتم سعی میکنی منظورتو هر جور شده بهم بفهمونی. با دستای کوچیکت کمکم میکنی تو کارای خونه.                                   چشمک میزنی قربون چشمات بشم.            به چی فکر میکنی شیطونک؟!!           &...
27 فروردين 1392

عید 92

عزیز دل من دومین بهاری  بود که پیش ما بودی.باهم سه تایی رفتیم شمال خیلی خوش گذشت کلی عیدی گرفتی.مامان نسرین با خاله صبا رفتن مشهد برات کلی سوقاتی اوردن.عید وقتی میرفتیم عید دیدنی بغل کسی نمیرفتی نمیدونم چرا مامانی شده بودی.         اینم از روز سیزده بدر           ...
27 فروردين 1392

شیرین زبونی های تارا جونم

امروز که یکسال و یک ماهته 14کلمه یاد گرفتی.دا(دالی) د(در اینو باز کن) سلا(سلام) لالا(خاله) مم(می می بخورم) تاتا(تارا) ماما(مامان) بب( غذا بابا) لا(الله اکبر) تو(توپ) دودو(جوجو) موو(صدای پیشی) بع بع(صدای ببعی) ...
17 مرداد 1391

کارهای جدیدی که یاد گرفتی

تاتای یکسالیه مامان امروز من داشتم اب میخوردم تو هم بلند گفتی اوووو یعنی اب میخواستی. یه روز از خواب بیدار شدی لبه تختتو گرفتی پاشدی منو صدا کردی بیام پیشت.دیگه از اون روز همه جارو میگرفتی پا میشدی. یه کتاب داشتی صدای پیشی میداد وقتی میزدی خودتم باهاش میومیو میکردی. ...
17 مرداد 1391