پستونک بای بای
دخترم تو عاشق پستونک بودی منم همیشه با خودم فکر میکردم که چه جوری تورو از پستونک بگیرم.یه روز شمال بودیم تو هم 2 سال و 2ماهت بود. به عمه الهام گفتم سر پستونکتو فلفل سیاه بزنه تو نخوری.وقتی پستونکو اوردیم جلوت سریع به عمه گفتی نخوام دوسش ندارم . از اون موقع ترسیدی دیگه نخواستیش.
الهی مامان فدات بشه 1 هفته بی قراری میکردی.دست من و بابا ایمانو شبا میخواستی بخوابی گاز میگرفتی.ولی باید دیگه نمیخوردی چون دندونای نازت خراب میشد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی